ادبیات و شعر

ساخت وبلاگ

امکانات وب

زمستانسلامت را نمی خواهند پاسخ گفتسرها در گریبان استکسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران رانگه جز پیش پا را دید نتواندکه ره تاریک و لغزان استوگر دست محبت سوی کس یازیبه اکراه آورد دست از بغل بیرونکه سرما سخت سوزان استنفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریکچو دیوار ایستد در پیش چشمانتنفس کاین است پس دیگر چه داری چشمزچشم دوستان دور یا نزدیکمسیحای جوان مرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکینهوا بس ناحوانمردانه سرد است…آی…دمت گرم و سرت خوش بادسلامم را تو پاسخ گوی در بگشای! ادبیات و شعر ...ادامه مطلب
ما را در سایت ادبیات و شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fandangomollusk68 بازدید : 84 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 13:24

به دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها
دلم تنگ است
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده، وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده‌ام با این پرستوها و ماهی‌ها

ادبیات و شعر ...
ما را در سایت ادبیات و شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fandangomollusk68 بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 13:24